یکی ا رفیقامو بعد از 4سال میبینم باهم قرارمیزاریم یه رستوران؛وقتی رسیدم اومده بود سریه میز نشسته بود گف یه سورپرایز برات دارم؛تااومدم ازش بپرسم یه دختراومد تو رستوران؛گفتم:اوووووف احسان اونجارو نیگا!!عجب دافیه...جون...هیکلو نیگا...زوم کن ببین کجامیشینه برم مخشوبزنم!خب تومیمردی یکی ا این جیگرا رو ب عنوان سورپرایز برامن میاوردی؟دیدم احسان داره سرخ میشه از اونورهم هی داف جیگره بمون نزدیک میشد تا ای ک اسی ازجاش بلن شد گف:اتفاقا سورپرایزم ایشونه...نامزدم سارا!!!هیچی دیگه منم توافق محوشدم..

_________________________

سـوار تاکسی بودم ، دیـدم یه دختر خوشگل و سنگین جلو نشسته. پیـاده شد ، دست کرد تو کیفش ، گفــتم مهمون ما باش خانوم خوشگله :)) دیـدم از تو کیفش یه قبض در آورد داد به راننده گفت:          " ایـن قبضو بگیر بابا ، وقت برگشتن برو عکسهای منم از آتلیه بگیر "          یعنی ریـدم به خودم ، هـی سرخ و سفید می شدم ، خواستم جمعش کنم، گفتم : " دخـترتون هستن ، مـاشالا چقد حالت چشما و فرم صورتشون شبیه شما بود "          رانـنده گفت :          " دیگه گهم بخوری فایده نداره ، الان مهمون کردنو بهت نشون میدم "

__________________

یکی از دوستام اومده بود خونمون با هم داشتیم فوتبال بازی(PES) می کردیم ... دوستم رفت دستش شویی دوست دخترم بهم زنگ زد منم واسه اینکه بتونم موقع بازی با دوست دخترم صحبت کنم هندزفری رو گذاشتم تو گوشم باهاش مشغول صحبت شدم از اونجایی که هوا گرم بود پا شدم تی شرتم رو در بیارم که دوستم از دست شویی در اومد یه لحظه تو چشاش نگاه کردم به دوست دختر گفتم عزیزم خیلی دوست دارم تی شرتم و در اوردم ... آقا دوستم این صحنه رو ندید فکر کرد من با اونم هول شد از ترس برگشت دستشویی تا یه ربع در نیومد در اومدم گفت من باید برم... منم تا بهش توضیح بدم جون به جون شدم خلاصه آخرشم باورش نشد ... از اون سری هم هر چی می گم بیا نمیاد...=))

طنز بلاگ



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 1 فروردين 1393برچسب:سوتی,سوتی باحال,سوتی در حد لالیگا,طنزبلاگ,جوک,لطیفه,مطالب خنده دار,تفریحی, | 18:55 | نویسنده : رضا هوایی |

اجیم خواب بود رفتم سروقت گوشیش اسم خودمو ب ایرانسل تغییر دادم روز وشب بش اس میدم:مشترک گرامی روزجهانی معلولین ذهنی برشما مبارک!

_________________

دختره استاتوس زده از سگی پرسیدم بعد از یه عمر وفاداری چی گیرت اومد...?!!سرش رو پایین انداختو گفت فقط و فقط قلاده. منم زیرش نوشتم زبون سگا رو از کجا میدونی؟ نمیدونم چرا کلی بهم فحش داد...... ملت روانی شدن به مولا  

________________
دختره استاتوس زده از سگی پرسیدم بعد از یه عمر وفاداری چی گیرت اومد...?!!سرش رو پایین انداختو گفت فقط و فقط قلاده. منم زیرش نوشتم زبون سگا رو از کجا میدونی؟ نمیدونم چرا کلی بهم فحش داد...... ملت روانی شدن به مولا  
______-___________
توي کافه‌ي فرودگاه يکي بود که پشت سر هم سيگار مي‌کشيد؛ يکي ديگه رفت جلو گفت:
- ببخشيد آقا! شما روزي چند تا سيگار مي‌کشين؟
- منظور؟
- منظور اينکه اگه پول اين سيگارا رو جمع مي‌کردين، به اضافه‌ي پولي که به خاطر اين لامصب خرج دوا و دکتر مي‌کنين، الان اون هواپيمايي که اونجاست مال شما بود!
- تو سيگار مي‌کشي؟
- نه!
- هواپيما داري؟
- نه!
- به هر حال مرسي بابت نصيحتت؛ ضمناً اون هواپيما که نشون دادي مال منه .
____________________
ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﯾﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯿﻪ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﭼﺸﻤﻮ ﺩﻣﺎﻏﺶ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺷﺪ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﺑﺪﻩ ﯾﺪﻓﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﻭﻭﺭﺩ ﺳﻤﺖ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻧﮑﻨﻪ . ﻣﻨﻢ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﺯﺩﻡ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﺯ ﺩﺍﺷﺒﻮﺭﺩ ﯾﻪ ﺍﻧﺒﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﭘﻮﻟﻮ ﺑﺎ ﺍﻧﺒﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ 
 
به ادامه مطلب بروید

طنز بلاگ



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:ضدحال,جوک های ضد حال,لطیفه,طنزبلاگ,جوک,خنده دار,طنزبلاگ,tanzblog, | 1:3 | نویسنده : رضا هوایی |

به این معما جواب بدید راحته هر کس تونست این معما رو جواب بده جایزه ی بسیار بسیار نفیسی بهش می دم اما خوب نمیگم چیه معماهای دیگه ای هم مطرح می کنم اما اول این جواب بدین جایزه میدما شوخی هم نمی کنم اینم سوال:

اگر يک زنبور داخل دهان گربه رود ، گربه چه مي گويد ؟

معما|طنزبلاگ|لطیفه|تفریحی|طنزبلاگ

طنز بلاگ



تاريخ : یک شنبه 1 دی 1392برچسب:معما,طنز,خنده دار,جوک,طنزبلاگ,tanzblog,لطیفه,تفریحی, | 20:52 | نویسنده : دانیال خدابنده |

یه روز صبح روزنامه نگاری داشت می رفت سرکار ولی به خاطر تصادفی كه شده بود توی ترافیك گیر افتاده بود.

 

اون وقتی دید ترافیکه و سر ساعت به محل کارش نمیرسه تصمیم گرفت همینجا كارش رو انجام بده و از تصادف یه خبر داغ تهیه كنه.
جمعیت زیادی دور محوطه تصادف جمع شده بودن و این نشون میدادیه اتفاق خیلی بدی افتاده!
بنابراین خبرنگار برای رسوندن خودش به محل تصادف فكری كرد و بعد فریاد زد:
بذارید رد شم... خواهش میکنم بزارید رد شم... من پسرشم! من پسرشم!!!
ولی وقتی به صحنه ی تصادف رسید فکر میکنید،چی دید ؟




ادامه مطلب را بخونید

طنز بلاگ



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392برچسب:پسر,جوک,الاغ,لطیفه,من پسرم,من پسرشم, | 1:35 | نویسنده : رضا هوایی |

 پسر چگونه موجودیست !؟

 

 

طنز بلاگ



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 19 تير 1391برچسب:خنده بازار,جوک,طنز,طنزسرا,طنزبلاگ,خنده سرا,خنده,لطیفه,لطیفه سرا, | 13:36 | نویسنده : رضا هوایی |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد